همه دنیا دیوار بود
دیوارهای سنگی
و.........تو را دیدم
وهزار پنجره بر روی من گشوده شد
هر پنجره هزار فصل بود
که مرا با ان سوی دیوار اشتی می داد
هر پنجره هزار خاطره بود
که مرا با خودم اشتی میداد
تونیستی وتمام دنیا دوباره دیوارشده
ای بار خسته .........در این سوی دیوار نشسته ام
ولی با بغض وهزار خاطره
از ان سوی دیوار..........
نظرات شما عزیزان:
ϰ-†нêmê§ |